حمید شریف اقلی - حجت تبریزی - جمشید طاهری
مهرداد عظیمی
سازنده وبلاگ : حمید شریف اقلی
نام استاد: حاج آقا قاسم ضیایی سرنسری
حمید شریف اقلی - حجت تبریزی - جمشید طاهری
مهرداد عظیمی
سازنده وبلاگ : حمید شریف اقلی
نام استاد: حاج آقا قاسم ضیایی سرنسری
محمد شفيعي فر
ولايت فقيه به عنوان مهم ترين و اصلي ترين نهاد نظام جمهوري اسلامي است که مطابق قانون اساسي در اعمال مستقيم و غير مستقيم قدرت سياسي نقش بسيار مهمي دارد. بدين لحاظ بررسي جايگاه ولايت فقيه در حقوق اساسي جمهوري اسلامي ايران موضوع اساسي و مهمي است که همواره در جامعه ضرورت آن وجود دارد. به خصوص که با مسائل روزمره جامعه و استراتژي قانون گرايي دولت جديد مرتبط است و بايد تلاش مضاعفي صورت گيرد که همه امور در چهارچوب قانون و طبق قانون اساسي باشد.
نظريه ولايت فقيه حضرت امام خميني(ره) که مبناي نظام جمهوري اسلامي است، وظايف، شرايط و اختياراتي را براي ولي فقيه اثبات کرده که بيشترين قرابت و شباهت را با نظام امامت دارد. با تکميل و تتميم اين نظريه در طول ده ساله عمر حضرت امام(ره) در نظام جمهوري اسلامي، ولايت مطلقه فقيه در قانون اساسي نهادينه شد. در واقع قانون اساسي، ترجمان حقوقي و ساختاري همان نظريه است که براساس ولايت امر و امامت مستمر، زمينه تحقق رهبري فقيه جامع الشرايط را آماده مي کند تا ضامن عدم انحراف سازمان هاي مختلف از وظايف اصيل اسلامي خود باشد.1
بنابراين مي توان گفت که مبناي فکري و نظري نظام جمهوري اسلامي ايران، نظريه (ولايت مطلقه فقيه) حضرت امام خميني(ره) و ساختار حقوقي و اجرايي آن، قانون اساسي است و در واقع قانون اساسي استنتاجي از آن نظريه و براساس آن نظريه است. به عبارت روشن تر، وقتي در حوزه فلسفه و نظريه سياسي بحث مي کنيم، منظورمان نظريه ولايت مطلقه فقيه است که جايگاه و اختيارات بسيار والايي را براي ولي فقيه قايل شده است و هنگامي که در حوزه حقوق اساسي بحث مي کنيم، ولايت فقيه در قالب قانون اساسي مطرح مي شود که برخي اين امر را تعبير به محدود و محصور شدن ولايت فقيه در چهارچوب قانون اساسي مي کنند و به نوعي باعث نگراني و عکس العمل کساني مي شوند که براساس نظريه سياسي حضرت امام خميني(ره)، محدوده ولايت فقيه را مطلق و گسترده مي دانند.
از اين نظر شايد روشن شدن محل نزاع و تفکيک دو حوزه فلسفي و حقوقي از همديگر، موجب حل اين مشکل و رفع نگراني دو گروه شود. ضمن اين که در هر دو صورت، محدوده ولايت فقيه يکسان است و در صورت تعارض بين اين دو حوزه، همواره حوزه حقوقي تابع حوزه نظري و فلسفي است2 که با روال خاص اداري و اجرايي و از طريق تجديد نظر در قانون اساسي، رفع تعارض مي شود. هدف مشخص و روشن اين مقاله نيز تأکيد بر اين نکته است که همانند نظريه ولايت مطلقه فقيه، در قانون اساسي هم محدوده ولايت، مطلق و گسترده است و خود قانون اساسي زمينه آن را فراهم کرده است.
در واقع قانون اساسي نيز خودش در چهارچوب قانون قرار گرفته و آن هم قوانين و موازين شرعي است که براساس اجتهاد مستمر فقهاي جامع الشرايط از کتاب و سنت به دست مي آيد و ولي فقيه سمبل و نماد عيني اين اجتهاد مستمر است. از اين نظر در سلسله مراتب قواعد حقوقي جمهوري اسلامي ايران، قوانين و موازين شرعي در رأس است و قانون اساسي هم در چهارچوب اين موازين است. از سويي، اين موازين هم جزو قانون اساسي شده است; يعني مطابق خود قانون اساسي، اين قوانين و موازين شرعي در رأس قرار گرفته که براساس آن ها ولايت فقيه، مطلقه تلقي شده است.
البته در نظام هايي که حق قانونگذاري را از خدا سلب نموده و بشر را قانونگذار مستقل جهان اعلام کرده اند، قانون اساسي در رأس سلسله مراتب حقوقي است و اين امر در جامعه اي که حاکميت خدا و پيامبر را پذيرفته و اصول دين و امامت و اجتهاد مستمر را مبناي نظام خود مي داند، به گونه ديگري است. ضمن اين که بايد توجه داشت قانون اساسي يک فضل فروشي و مايه فخر و مباهات صرف نيست که تصور شود حتماً بايد قانون اساسي در رأس باشد تا کشوري متمدن و قانون مند محسوب شود. قانون اساسي يک ابزار حقوقي براي تحقق يک هدف اجتماعي است و اگر با ابزار ديگري هم اين هدف تأمين شود، باکي نيست; چنان که کشور با سابقه و دمکراتيک انگلستان قانون اساسي مدوّن و مکتوب ندارد و هيچ مشکلي هم پيدا نمي کند.
به منظور بررسي جايگاه ولايت فقيه در حقوق اساسي جمهوري اسلامي ايران، به سه اصل قانون اساسي ج.ا.ا، به عنوان مبناي کار خود تکيه مي کنيم: اصل پنجم، پنجاه و هفتم و يکصد و دهم.
برای مۆمنین و کسانی که با عنایت امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» زیر لوای حمد قرار گرفتهاند و از آب کوثر سیراب گشتهاند، لحظهای بیش نخواهد بود. این افراد، با توجه به لیاقتی که در دنیا و در پرتو پیروی از اهل بیت «سلاماللهعلیهم» کسب کردهاند، بنا بر تعبیر روایات، مانند برق جهنده، به بهشت و جایگاه خود خواهند رسید.
در زندگی لحظاتی هست که برای ما التهاب زیادی دارد مثل لحظاتی که قرار است نتیجه کاری که برایش زحمت کشیده ایم ببینیم مثل مواقعی که منتظر نتیجه کنکور هستیم ،یا زمانی که می خواهیم نمرات امتحاناتمان را ببینیم یا در یک آزمون استخدامی شرکت کرده و متظر نتیجه ایم ،در این لحظات قلب ما تند تند می زند و در ذهن خود افکار ضد و نقیض ،بیم ها و امیداها را می پرورانیم .
یکی از مواقعی که اعلام نتایج در آنجا با التهاب و هیجان نفس گیری همراه است ،موقف حساب و حسابرسی خداوند متعال در قیامت است.
زمانی است که نه دوباره امتحان می گیرند و نه می توان به نتیجه اعتراضی کرد ،اگر نمره قبولی گرفته شد جایزه اش بهشت است و اگر نه سوختنی است عمیق و جانکاه که پایانی برای آن نیست ، پناه می بریم به خداوند مهربانی از چنین روزی ، از آن روز بیشتر بدانیم:
از قرآن کریم به خوبی استفاده میشود که در روز قیامت، به حساب افراد و نحوه عملکرد آنان در دنیا رسیدگی میشود:
«وَ نَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها وَ كَفى بِنا حاسِبینَ»[1]
خداوند متعال میفرماید: ما در روز قیامت، ترازوهاى عادلانه میگذاریم و اعمال نیک و بد انسانها را با آن میسنجیم. در آن روز، به هیچ كس هیچ گونه ظلم و ستمی نمىشود و از استحقاق کسی كاسته نمىگردد و اگر عمل مكلف به وزن دانه خردلى هم باشد، آن را مىآوریم و همین كافى است كه ما حسابگر و حسابرس باشیم.
همچنین قرآن کریم در آیه دیگری با عبارت «وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»[2]، بر سۆال از همه اعمال انسان در قیامت تأکید میورزد و در آیاتی نیز مصادیق سۆالات قیامت را بیان میفرماید.[3]
آیات شریفه قرآن کریم در موضوع معاد و نیز روایاتی که در این زمینه وجود دارد، نشانگر سختی قیامت و دقیق بودن حسابرسی اعمال است، امّا باید دانست که حسابرسی در قیامت با همه سختیها و مشکلات خود، برای مۆمنین و کسانی که با عنایت امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» زیر لوای حمد قرار گرفتهاند و از آب کوثر سیراب گشتهاند، لحظهای بیش نخواهد بود. این افراد، با توجه به لیاقتی که در دنیا و در پرتو پیروی از اهل بیت«سلاماللهعلیهم» کسب کردهاند، بنا بر تعبیر روایات، مانند برق جهنده، به بهشت و جایگاه خود خواهند رسید.
از قرآن و روایات معلوم مىشود كه در قیامت، مواقف بسیارى برای حسابرسی به حساب بندگان وجود دارد. از جمله مواقف قیامت، می توان به مواقف اهل بیت«سلاماللهعلیهم»، نماز و حق النّاس اشاره کرد که از بندگان راجع به محبّت و ولایت اهل بیت، اهمیّت آنان به نماز و میزان مراعات حقّ النّاس سۆال میشود و اگر پاسخ قانع کنندهای نداشته باشند، حق عبور از آن مواقف را ندارند
زرتشت
به نام یزدان پاک
زرتشت پیامبری که مهربانی و صلح واندیشه پاک را در سرزمین آریایی مستقر کرد.
"به کردار،نیک اندیشید،به پندر،نیک اندیشید و به گفتار، نیک اندیشید."
سرود زرتشت از هزاران سال پیش در تاریخ جریان دارد.
"زرتشت در آن روشنی پاك و همانند امشاسپندان، از همان آغاز آفرینش به صورت " مینو" آفریده و پرداخته شد. تا دین را هم به اختصار و هم به تفضیل ، به تمامی بی آنكه چیزی از آن را فرو گذراند ، در جهان رواج دهد."
"دینكرد پنجم"
از زمانی ازلی آن هنگام كه دیوان بد سیرت بر جهان مادی سیطره داشتند نوزادی از پورچست پدر و دغدو مادر قدم به عرصه خاك گذاشت. پیامبری كه مهربانی و صلح و اندیشه پاك را در سرزمین آریایی مستقر كرد. آن گرانمایه را زرتشت خواندند.
به شهادت منابع زرتشتی و اساطیر ایرانی آمده زرتشت در ایران زمین زاده شده است. زندگی این پیام آور الهی مانند بیشتر پیامبران دیگر در هاله ای از ابهام و اسطوره است. آنچه از زندگی این سروش اهورایی به ما رسیده است چیزی میان اسطوره و واقعیت است. در مورد محل تولد وی روایت های بسیاری وجود دارد. برخی از محققان زادگاه او را كنار دریاچه چیچست" ارومیه" می دانند . اما گروهی دیگر اعتقاد دارند كه وی در" خراسان بزرگ " بدنیا آمد. اما آنچه مسلم است زرتشت در فلات ایران به دنیا آمد پیام سروش ایزدی را در همین خاك دریافت كرده است.
به روایت های مذهبی زرتشتی، عمر جهان دوازده هزار سال است. سه هزاره نخست با زایش اهورامزدا و اهریمن از یك گوهر آغاز شد . در این دوران اهریمن هنوز دشمنی با اهورامزدا آغاز نكرده بود و اهورامزدا آفریدگان خود را به صورتهای اثیری می می آفرید. در پایان این سه هزاره اهریمن به قصد نابودی قلمرو اهورا حمله كرد اما در جدال با خیر مطلق شكست خورد و سه هزار سال در بیهوشی مطلق فرو رفت. در سه هزاره دوم كه هزاره خیر مطلق و خرد اهورایی است موجودات مرئی خلق می شوند. سه هزاره سوم با بازگشت اهریمن به همراه دیوان و جادوان به اقلیم اهورا برمی گردد و نزاع میان خیر و شر آغاز به مدت شش هزار سال آغاز می شود. زرتشت در آغاز چهارمین سه هزاره ظهور می كند. عناصر وجودی زرتشت در سه هزاره سوم از صورت مینوی به صورت انسانی گرد هم می آیند.
به اعتقاد زرتشتیان، زرتشت مانند تمام انسانها از سه عنصر اصلی تشكیل شده بود: فره ، فروهر و جوهر تن . فره یا موهبت ایزدی كه تجلی آن نور است و از جانب اهورا مزدا به آدمی تفویض می شود. فروهر که همان روح است. پیش از تولد وجود دارد و با مرگ از بین نمی رود و اگر بازماندگان برایش هدیه ای بفرستند، خوشحال می شود. جوهر تن، صورت مادی یا جسم انسان است. در روایات و اشعار اوستا، آفرینش هركدام از این عناصر وجودی زرتشت به گونه ای اساطیری توصیف شده است. فره زردتشت، جزیی از اهورا مزدا از آغاز كیهان وجود داشت. پیش از زاده شدن جسمش بالاترین جایگاه " پردیس " كه مكان اهورا مزدا بود، قرار داشت.از آنجا خورشید و از خورشید به ماه و از ماه به ستارگان و از ستارگان به آتش خانه مادربزرگ مادری زرتشت وارد شد. به هنگام زاده شدن دغدو (مادر زردتشت) فره ایزدی به جسم او وارد شد و وجودش را غرق در نور كرد و او را تا هنگام زاده شدن زرتشت همراهی كرد. فروهر زرتشت در عالم " مینو" قرار داشت. برای انتقال آن امشاسپندان ساقه ای از گیاه مقدس هوم را به شكل مردی ساخت. فروهر زردتشت را در آن وارد كردند. این ساقه هوم توسط دو امشاسپند بزرگ یعنی بهمن و اردیبهشت در هنگام ازدواج دغدو و پورچست (مادر و پدر زردتشت) به آن ها داده شد.
جوهر تن، زرتشت نیز نزد اهورا بود . او آن روان را به سوی باد و ابر فرستاد و به صورت باران به زمین بارید. در پی بارش این باران ایزدی گیاهان فراوانی رویید . این گیاهان را گاو های پورچست خوردند و سینه هایشان پر از شیر شد. پورچست شیری كه روان زرتشت در آن بود را با شیره هوم مقدسی كه حامل فروهر بود در آمیخت و دغدو آن را نوشید و روح و روان زرتشت با فره همراه شد و كودكی زاییده شد كه زرتشت یعنی "دارنده شتر های سرخ مو" نامیده شد.
زرتشت در چهل سالگی نخستین پیام سروش را دریافت کرد و از آن زمان به اشاعه عقاید خود پرداخت. او درون جامعه ای ظهور می كند كه مزدا پرستی در میان آریایی ها رواج داشت. زرتشت در گاهان خود را روحانی معرفی می كند. ظاهرا او پیش از آنكه با اهورامزدا یا خرد مطلق صحبت كند در سلك موبدان قرار گرفته بود.
او در سی سالگی در جشن آغاز بهار برای نخستین بار یكی از امشاسپندان بزرگ یعنی بهمن را در قامت مردی بلند قامت ملاقات كرد و با او گفتگو كرد.او در مدت ده سال بارها بهمن را ملاقات كرد و به واسطه او به انجمن امشاسپندان راه یافت. در چهل سالگی نخستین ملاقات خود را با تجلی اهورا مزدا کرد و به او گفت: "منم آن كه از تو، برای این در آغاز برگزیده شدم." "یسن 44 " همچنین گفت:" تا هرچند توش و توان دارم { مردمان } را خواهم آموخت كه دین راستین اشه را جویند. "
زرتشت را می توان به نوعی پایه گذار فلسفه در جهان دانست. در جهان بینی او جهان به دو بخش خیر مطلق و شر مطلق تقسیم می شود. آدمیان در میانه این خیر و شر مطلق قرار دارند.با این دید اهورامزدا، سرور اشه یعنی نظم ، راستی و عدالت، خدایی غیر مخلوق و موجودی ازلی و آفریننده هر نیكی است. در مقابل این خیر مطلق، شر مطلق قرار دارد كه مظهر آن اهریمن و كه تاریكی تجلی آن است. جهان عرصه نزاع این دو نیرو است ولی در نهایت این نور و روشنایی است كه پیروز می شود و نیكی سراسر جهان را فرا می گیرد.
اساس اعتقادات زرتشت بر پایه تعالیم سه گانه پندار نیك ، كردار نیك و گفتار نیك بود: "یك پندار ، یك كردار و یك گفتار است ... یكی از آنان به روان دیگران نگران است؛ به پندار، نیك اندیشید، به گفتار، نیك اندیشید و به كردار، نیك اندیشید ... آنان كه آفرینش اهورامزدا را دادار مصور سازنده و نگهبان هستند." "زامیاد یشت"
پس از ملاقات ذات یزدان، زرتشت آموزه های خود را آغاز كرد. نخستین كسی كه به او ایمان آورد " مدیوماه" پسر عمویش بود. هرچند در مورد زمان زندگی زردتشت بین پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد اما همه منابع بنا به روایت اوستا متفق القولند كه او آیین خود را به ویشتاسب، شاه كیانی عرضه كرد. به نظر می رسد این حامی زرتشت پدر داریوش شاه هخامنشی است. بنا به اعتقادات زرتشتی، ویشتاسب یكی از افرادی است كه در سپاه موعود زرتشت یعنی سوشیناس در آخر زمان به جنگ بدی و دروغ و مظاهر اهریمن می رود.
زرتشت آموزه ها و اعتقادات خود را در قالب اشعار و نیایش ها می سرود. این اشعار و نیایش ها در زمان نرسی پادشاه ساسانی در قالب كتابی بنام اوستا گرد آوری شد.
در اساطیر زرتشتی در مورد فرجام جهان، اسطوره ای وجود دارد، در گاتاها آمده است: زردتشت در دریاچه مقدس شنا كرد و سه تخمه خود را در آب نهاد . در آغاز هزاره اول دختری در آب چشمه شنا كرد و از تخمه زرتشت بار گرفت و هوشیدرهور زاده شد. در پایان این هزاره دومین دختر درون چشمه وارد شد و هوشیدر ماه را به دنیا آورد كه فرمانروای هزاره دوم است. در سومین هزاره موعود زرتشت(سوشیناس) ظهور كرد تا اهریمن را از جهان دور كند. سوشیناس به همراهی بزرگان آریانژاد، چون كیخسرو و اسفندیار، اهریمن و دیوان را از جهان دور کرد.
در مورد مرگ زرتشت بیشتر منابع سكوت می كنند، اما روایتی وجود دارد كه در جنگی كه بین ویشتاسب، حامی زرتشت و ارجاسب ، از مخالفان و منكران دین مزدیسنی در گرفت، در سن هفتاد و هفت سالگی توسط "توربرادروش " به قتل رسید و روانش در مینو به اهورا پیوست.
آموزه های زرتشت به مدد فروهر پاک او جاویدان ماند و پاک اندیشی او در هزاران سال باقی ماند.او پیامبر مهر و رحمت وعدالت بود.از هزاران سال سرود او در تاریخ جریان دارد:"به کردار،نیک اندیشید،به پندر،نیک اندیشید و به گفتار،نیک اندیشید."
نوشته فرزانه ابراهیم زاده کارشناس ارشد تاریخ
به دنیا بس همین یک افتخارم که یک ایرانی والا تبارمبه نام یزدان پاک
زرتشت پیامبری که مهربانی و صلح واندیشه پاک را در سرزمین آریایی مستقر کرد.
"به کردار،نیک اندیشید،به پندر،نیک اندیشید و به گفتار، نیک اندیشید."
سرود زرتشت از هزاران سال پیش در تاریخ جریان دارد.
"زرتشت در آن روشنی پاك و همانند امشاسپندان، از همان آغاز آفرینش به صورت " مینو" آفریده و پرداخته شد. تا دین را هم به اختصار و هم به تفضیل ، به تمامی بی آنكه چیزی از آن را فرو گذراند ، در جهان رواج دهد."
"دینكرد پنجم"
از زمانی ازلی آن هنگام كه دیوان بد سیرت بر جهان مادی سیطره داشتند نوزادی از پورچست پدر و دغدو مادر قدم به عرصه خاك گذاشت. پیامبری كه مهربانی و صلح و اندیشه پاك را در سرزمین آریایی مستقر كرد. آن گرانمایه را زرتشت خواندند.
به شهادت منابع زرتشتی و اساطیر ایرانی آمده زرتشت در ایران زمین زاده شده است. زندگی این پیام آور الهی مانند بیشتر پیامبران دیگر در هاله ای از ابهام و اسطوره است. آنچه از زندگی این سروش اهورایی به ما رسیده است چیزی میان اسطوره و واقعیت است. در مورد محل تولد وی روایت های بسیاری وجود دارد. برخی از محققان زادگاه او را كنار دریاچه چیچست" ارومیه" می دانند . اما گروهی دیگر اعتقاد دارند كه وی در" خراسان بزرگ " بدنیا آمد. اما آنچه مسلم است زرتشت در فلات ایران به دنیا آمد پیام سروش ایزدی را در همین خاك دریافت كرده است.
به روایت های مذهبی زرتشتی، عمر جهان دوازده هزار سال است. سه هزاره نخست با زایش اهورامزدا و اهریمن از یك گوهر آغاز شد . در این دوران اهریمن هنوز دشمنی با اهورامزدا آغاز نكرده بود و اهورامزدا آفریدگان خود را به صورتهای اثیری می می آفرید. در پایان این سه هزاره اهریمن به قصد نابودی قلمرو اهورا حمله كرد اما در جدال با خیر مطلق شكست خورد و سه هزار سال در بیهوشی مطلق فرو رفت. در سه هزاره دوم كه هزاره خیر مطلق و خرد اهورایی است موجودات مرئی خلق می شوند. سه هزاره سوم با بازگشت اهریمن به همراه دیوان و جادوان به اقلیم اهورا برمی گردد و نزاع میان خیر و شر آغاز به مدت شش هزار سال آغاز می شود. زرتشت در آغاز چهارمین سه هزاره ظهور می كند. عناصر وجودی زرتشت در سه هزاره سوم از صورت مینوی به صورت انسانی گرد هم می آیند.
به اعتقاد زرتشتیان، زرتشت مانند تمام انسانها از سه عنصر اصلی تشكیل شده بود: فره ، فروهر و جوهر تن . فره یا موهبت ایزدی كه تجلی آن نور است و از جانب اهورا مزدا به آدمی تفویض می شود. فروهر که همان روح است. پیش از تولد وجود دارد و با مرگ از بین نمی رود و اگر بازماندگان برایش هدیه ای بفرستند، خوشحال می شود. جوهر تن، صورت مادی یا جسم انسان است. در روایات و اشعار اوستا، آفرینش هركدام از این عناصر وجودی زرتشت به گونه ای اساطیری توصیف شده است. فره زردتشت، جزیی از اهورا مزدا از آغاز كیهان وجود داشت. پیش از زاده شدن جسمش بالاترین جایگاه " پردیس " كه مكان اهورا مزدا بود، قرار داشت.از آنجا خورشید و از خورشید به ماه و از ماه به ستارگان و از ستارگان به آتش خانه مادربزرگ مادری زرتشت وارد شد. به هنگام زاده شدن دغدو (مادر زردتشت) فره ایزدی به جسم او وارد شد و وجودش را غرق در نور كرد و او را تا هنگام زاده شدن زرتشت همراهی كرد. فروهر زرتشت در عالم " مینو" قرار داشت. برای انتقال آن امشاسپندان ساقه ای از گیاه مقدس هوم را به شكل مردی ساخت. فروهر زردتشت را در آن وارد كردند. این ساقه هوم توسط دو امشاسپند بزرگ یعنی بهمن و اردیبهشت در هنگام ازدواج دغدو و پورچست (مادر و پدر زردتشت) به آن ها داده شد.
جوهر تن، زرتشت نیز نزد اهورا بود . او آن روان را به سوی باد و ابر فرستاد و به صورت باران به زمین بارید. در پی بارش این باران ایزدی گیاهان فراوانی رویید . این گیاهان را گاو های پورچست خوردند و سینه هایشان پر از شیر شد. پورچست شیری كه روان زرتشت در آن بود را با شیره هوم مقدسی كه حامل فروهر بود در آمیخت و دغدو آن را نوشید و روح و روان زرتشت با فره همراه شد و كودكی زاییده شد كه زرتشت یعنی "دارنده شتر های سرخ مو" نامیده شد.
زرتشت در چهل سالگی نخستین پیام سروش را دریافت کرد و از آن زمان به اشاعه عقاید خود پرداخت. او درون جامعه ای ظهور می كند كه مزدا پرستی در میان آریایی ها رواج داشت. زرتشت در گاهان خود را روحانی معرفی می كند. ظاهرا او پیش از آنكه با اهورامزدا یا خرد مطلق صحبت كند در سلك موبدان قرار گرفته بود.
او در سی سالگی در جشن آغاز بهار برای نخستین بار یكی از امشاسپندان بزرگ یعنی بهمن را در قامت مردی بلند قامت ملاقات كرد و با او گفتگو كرد.او در مدت ده سال بارها بهمن را ملاقات كرد و به واسطه او به انجمن امشاسپندان راه یافت. در چهل سالگی نخستین ملاقات خود را با تجلی اهورا مزدا کرد و به او گفت: "منم آن كه از تو، برای این در آغاز برگزیده شدم." "یسن 44 " همچنین گفت:" تا هرچند توش و توان دارم { مردمان } را خواهم آموخت كه دین راستین اشه را جویند. "
زرتشت را می توان به نوعی پایه گذار فلسفه در جهان دانست. در جهان بینی او جهان به دو بخش خیر مطلق و شر مطلق تقسیم می شود. آدمیان در میانه این خیر و شر مطلق قرار دارند.با این دید اهورامزدا، سرور اشه یعنی نظم ، راستی و عدالت، خدایی غیر مخلوق و موجودی ازلی و آفریننده هر نیكی است. در مقابل این خیر مطلق، شر مطلق قرار دارد كه مظهر آن اهریمن و كه تاریكی تجلی آن است. جهان عرصه نزاع این دو نیرو است ولی در نهایت این نور و روشنایی است كه پیروز می شود و نیكی سراسر جهان را فرا می گیرد.
اساس اعتقادات زرتشت بر پایه تعالیم سه گانه پندار نیك ، كردار نیك و گفتار نیك بود: "یك پندار ، یك كردار و یك گفتار است ... یكی از آنان به روان دیگران نگران است؛ به پندار، نیك اندیشید، به گفتار، نیك اندیشید و به كردار، نیك اندیشید ... آنان كه آفرینش اهورامزدا را دادار مصور سازنده و نگهبان هستند." "زامیاد یشت"
پس از ملاقات ذات یزدان، زرتشت آموزه های خود را آغاز كرد. نخستین كسی كه به او ایمان آورد " مدیوماه" پسر عمویش بود. هرچند در مورد زمان زندگی زردتشت بین پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد اما همه منابع بنا به روایت اوستا متفق القولند كه او آیین خود را به ویشتاسب، شاه كیانی عرضه كرد. به نظر می رسد این حامی زرتشت پدر داریوش شاه هخامنشی است. بنا به اعتقادات زرتشتی، ویشتاسب یكی از افرادی است كه در سپاه موعود زرتشت یعنی سوشیناس در آخر زمان به جنگ بدی و دروغ و مظاهر اهریمن می رود.
زرتشت آموزه ها و اعتقادات خود را در قالب اشعار و نیایش ها می سرود. این اشعار و نیایش ها در زمان نرسی پادشاه ساسانی در قالب كتابی بنام اوستا گرد آوری شد.
در اساطیر زرتشتی در مورد فرجام جهان، اسطوره ای وجود دارد، در گاتاها آمده است: زردتشت در دریاچه مقدس شنا كرد و سه تخمه خود را در آب نهاد . در آغاز هزاره اول دختری در آب چشمه شنا كرد و از تخمه زرتشت بار گرفت و هوشیدرهور زاده شد. در پایان این هزاره دومین دختر درون چشمه وارد شد و هوشیدر ماه را به دنیا آورد كه فرمانروای هزاره دوم است. در سومین هزاره موعود زرتشت(سوشیناس) ظهور كرد تا اهریمن را از جهان دور كند. سوشیناس به همراهی بزرگان آریانژاد، چون كیخسرو و اسفندیار، اهریمن و دیوان را از جهان دور کرد.
در مورد مرگ زرتشت بیشتر منابع سكوت می كنند، اما روایتی وجود دارد كه در جنگی كه بین ویشتاسب، حامی زرتشت و ارجاسب ، از مخالفان و منكران دین مزدیسنی در گرفت، در سن هفتاد و هفت سالگی توسط "توربرادروش " به قتل رسید و روانش در مینو به اهورا پیوست.
آموزه های زرتشت به مدد فروهر پاک او جاویدان ماند و پاک اندیشی او در هزاران سال باقی ماند.او پیامبر مهر و رحمت وعدالت بود.از هزاران سال سرود او در تاریخ جریان دارد:"به کردار،نیک اندیشید،به پندر،نیک اندیشید و به گفتار،نیک اندیشید."
نوشته فرزانه ابراهیم زاده کارشناس ارشد تاریخ
به دنیا بس همین یک افتخارم که یک ایرانی والا تبارم
آژاکس که نامش با یهودیت و حمایت از رژیم اشغالگر گره خورده بود، این روزها در تلاش است تا خود را فقط یک تیم فوتبال نشان دهد؛ بدون جهت مذهبی و سیاسی.
وقتی وارد ورزشگاه می شدید، هزاران نفر فریاد می زدند: "یهود، یهود". آنها پرچم های رژیم اشغالگر را در هوا به چرخش در می آوردند و به حامیان جدی این رژیم و یهودیان تبدیل شده بودند. برای دهه ها، آژاکس به عنوان پایگاهی برای یهودیان شناخته می شد که هواداران ویژه ای هم در هلند و جهان داشت؛ اما اکنون وضعیت در این باشگاه عوض شده است. مدتی است از غیر یهودی بودن می گویند و خود را از تاریخشان مبرا می دانند.
چه اتفاقی در آژاکس روی داده که چنین رفتار می کنند. این را نیز در نظر داشته باشید که این باشگاه هلندی، اکنون به سیبل انتقادها از سوی حامیان صلح در اروپا نیز تبدیل شده است. بسیاری از مخالفان رژیم صهیونیستی، این تیم را نماینده این رژیم می دانند. در حقیقت، آژاکس به محلی برای حمایت از فلسطین و مخالفت با ارژیم اشغالگر تبدیل شده است. این نیز یعنی یک تهدید جدی!
شنین صحبت های یوری کرونل، مدیر باشگاه آژاکس در این باره قابل توجه است؛ البته باید به یاد داشت که خودش یهودی است. "آژاکس باشگاهی است با تعداد محدودی عضو و هوادار یهودی. هیچ چیز بیشتری در نسبت یهودیت و باشگاه ما وجود ندارد. تصویری که از آژاکس وجود دارد، یک باشگاه یهودی است و هوادارانش نیز خود را یهودی خطاب می کنند؛ اما همانقدر که من چینی هستم، آنها نیز یهودی هستند."
وقتی وارد ورزشگاه می شدید، هزاران نفر فریاد می زدند: "یهود، یهود". آنها پرچم های رژیم اشغالگر را در هوا به چرخش در می آوردند و به حامیان جدی این رژیم و یهودیان تبدیل شده بودند. برای دهه ها، آژاکس به عنوان پایگاهی برای یهودیان شناخته می شد که هواداران ویژه ای هم در هلند و جهان داشت؛ اما اکنون وضعیت در این باشگاه عوض شده است. مدتی است از غیر یهودی بودن می گویند و خود را از تاریخشان مبرا می دانند
البته، روایت تاریخ نیز چنین دلالت دارد که ارتباط رسمی چندانی میان یهودیت و این باشگاه هلندی نبوده است. در این زمینه، سیمون کوپر، نویسند ورزشی تحقیقات گسترده ای انجام داده که می تواند تامل برانگیز باشد. "آژاکس هرگز یک باشگاه وابسته به یهودیت نبوده است. قبل از جنگ چهانی دوم، آژاکس متعلق به طبقه متوسط جامعه آمستردام بوده که هر کس قابلیت مالی برای عضویت در آن را نداشته است. بسیاری از یهودیان ساکن در این شهر توانایی عضویت نداشته اند."
اما مکان قرار گرفتن باشگاه نیز دارای اهمیت ویژه ای بوده است. کوپر در این زمینه عنوان می دارد: "آژاکس در شرق آمستردام بود که مرکز زندگی یهودیان به شمار می رفته است. این هم موجب می شده تا زیاد اطراف باشگاه باشند. در همان دوران، در آمستردام باشگاهی بوده که تمامی بازیکنان و مدیرانش یهودی بوده اند؛ اما آژاکس چنین شرایطی نداشته است." اشاره وی به این است که تردد زیاد یهودیان و حضور در ورزشگاه، دلالت بر ارتباط مذهبی داشتن نیست.
دیدگاه مکاتب مختلف درباره ی انسان و جایگاه آن متفاوت است. این تفاوت نگرشها سبب می شود سعادتمندی و برنامه ریزی برای انسان به عنوان هدف اساسی خلقت متفاوت باشد! اسلام چه نگاهی به انسان و جایگاه او دارد؟ آیا نگاه اسلام از نگاه مسیحیت بسیار متفاوت است؟ آیا شباهتهای میان دیدگاه اسلام و مسیحیت قابل دریافت است؟ این اختلافها و شباهتها از کجا نشأت می گیرد؟
مقاله ی حاضر می کوشد به ابعاد مختلف این موضوع بپردازد و نگاه اسلام و برخی ادیان آسمانی نظیر مسیحیت به انسان و جایگاه آن را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد.
انسان هدف اصلی خلقت بر اساس همه ی ادیان الهی است. خداوند متعال انسان را آفرید و برنامه ی اساسی برای زندگانی او در این دنیا و حیات دنیوی تدوین نمود. نگاه به انسان مبتنی است برنگاه به اساس آفرینش، خلقت دنیاو آخرت و سرنوشت عالمیان! همه ی اینها به دیدگاه مکاتب مختلف و به ویژه ادیان الهی به انسان مرتبط است و تأثیر ویژه ای در آن می گذارد. انسان در نگاه دین اسلام اشرف مخلوقات و خلیفه ی الهی است که در روی زمین و در حیات دنیوی خویش وارث همه ی میراثهای الهی است!
در مکتب الهی اسلام انسان عالم صغیر است که در دل عالم کبیر همچون قلبی تپنده می تپد! انسان موجودی الهی است که پس از آن که 4 ماه از خلقتش در عالم رحم مادر سپری شد با نفخه ای الهی که "نفخت فیه من روحی" متذکر آن است ودیعه ای الهی و آسمانی می شود و از آن هنگام تا به آخر حیات ابدی خویش ، مهر الهی بودن و آسمانی بودن را برپیشانی دارد گرچه در طی حیات خویش زنگارها و سیاهی ها و پلیدی ها را بر پیرایه ی پیشانی خویش ببندد!
انسان در نگاه مسیحیت موجودی است که بواسطه ی گناه اولین ونخستین در سرسلسله ی آدمیان پابند به این حیات خاکی است و برای بخشودگی گناه رنج اسارات و قفس ماده را بردوش می کشد!
امروزه، مکاتب نوپدید دینی قرار است انتقام خداوند را بگیرند. اگر دوران قرن بیستم، دوران زیر رادیکال بردن خدا و کشتن او بود، قرن بیست و یکم، قرن انتقام الهی است. این انتقام الهی، در فضای ادیان کلاسیک وجود ندارد، خداوند در این ادیان رحمت خود را یکسره بر زندگی انسان گسترانیده و این رحمت تداوم داشته و خواهد داشت. مکاتب نوپدید دینی از معنویت میگویند، اما معنویت آنها، ملغمهایست از راست و دروغ ، بین علم فیزیک و متافیزیک است و سعی میکند بین این دو ارتباط برقرار کند. در این بین معنویت نقش پل ارتباطی را ایفا میکند.
شیطـانپرستـی به چه معنـاست؟
روزگار عجیبی است؛ هر گوشه، در هر خیابان یا بین دوستان را که نگاه میکنی درباره این کلمه میشنوی؛ به خصوص در بین کسانی که ادعای متالبازی و گوش دادن به موسیقی متال به خصوص سبک بلکمتال را یدک میکشند. چیزی که الان در جامعه مشاهده میشود باب شدن شیطان پرستی و انداختن "پنتاگرام" در گردن است. بلکمتال Darkthrone ، مریلین مانسن ، نیروانا ، آنتون لاوی، کلیسای شیطان ، satanic bible ، آدم خواری ، skull-n-bone .... احتمالا حداقل یکی از این کلمات تاکنون شنیدهاید، آدمهای عجیبی را هم دیدهاید که خودشان را طرفدار این نامها و گروهها میدانند! موسیقیهای آنها را گوش میدهند، گاهگاه لباسهای عجیب غریب میپوشند، علامتهای خاصی بین خودشان دارند و به قول خودشان "تیریپ خفن میزنن!"
از اینها که بگذریم حتما زیاد هم شنیدهاید که در فلان کشور یک عدهشیطان پرست یک آدم را تکهتکه کردند یا خوردند یا فلان جنایت را انجام دادند. لذا بر آن شدیم تا در مورد شیطانپرستی و شیطانپرستان تحقیقی اجمالی به عمل آوریم.
شیطانپرستی به معنی پرستش شیطان به عنوان قدرتی فوقالعاده قوی و بسیار قویتر و موثرتر از نیروهای خوب دنیوی همچون خدا است. در شیطانپرستی شیطان به عنوان نماد قدرت و حاکمیت بر روی زمین، قدرتی به عنوان برترین قدرت دو جهان مورد توجه و پرستش قرار دارد و این دنیایی را که به عنوان دوزخ برشمرده میشود را قانونمند میکند. در شیطانپرستی، غیر از استفاده از شیطان به عنوان قدرت تاریکی و قدرت مطلق از نیروها و اجنه و روحهای پلید و شیطانی نیز برای رسیدن به اهداف خود استفاده میشود؛ و در نهایت معنای شیطانپرستی؛ پرستش قدرت پلیدی است. تاریخچـه شیطـانپرستــی شاید عدهای شیطان پرستی را آئینی مدرن و در نهایت مربوط به قرن ۱۶ - ۱۵ میلادی بدانند اما واقعیت چیز دیگری است. شاید بتوان تاریخچه شیطانپرستی را به قرون اولیه پیدایش آدمی نسبت داد. البته شواهد به دست آمده این حرف را تصدیق میکند که شیطان پرستی در نواحی آمریکای لاتین، آمریکای جنوبی و آفریقای مرکزی به قرنها قبل از میلاد مسیح برمیگردد و قبایلی که آثاری از آنها باقی مانده است این احادیث را تصدیق میکنند.
بازنگري «هولوكاست»
«هولوكاست» يك واژهي مركب يوناني و به معناي «همهسوزي» در ادبيات فارسي، و معادل آن «شوآ» در زبان عبري رايج امروز است.
اين واژه پس از جنگ جهاني دوم، از سوي بعضي اشخاص و كانونهاي يهودي وارد فرهنگ سياسي و تاريخي جهان شد. ادعاي آنها بر اين فرضيه استوار بود كه شش ميليون يهودي در اردوگاههاي اسيران جنگي در آلمان نازي به وسيله «اتاقهاي گاز» خفه شده و سپس در «كورههاي آدمسوزي» سوزانده و به خاكستر تبديل شدهاند.
تبليغ گسترده و تكرار پيوستهي اين موضوع از سوي گروهها وسازمانهاي يهودي در فيلمها، نمايشنامهها، سريالهاي تلويزيوني و انبوه رمانهاي پس از جنگ، موجب شد تا اين عبارت كاربرد انحصاري يابد؛ به طوري كه امروز بنا به تأكيد سازمانهاي صهيونيستي، هيچ قوم و ملتي حق استفاده از اين واژه را براي هيچ واقعهاي ندارد. آنها همچنين اصرار دارند كه «هولوكاست» در زبان لاتين، همانند اسامي خاص، با حروف «H» بزرگ نوشته شود و به علاوه، هيچ رويدادي، هر چند بزرگ، نبايد با آن قياس، يا در يادكرد آن، از اين عبارت استفاده شود. براي مثال، اگر مورخ يا نويسندهاي، از قتل عام وحشيانه و مشهور صدها هزار انسان بيدفاع دو شهر ژاپني «هيروشيما» و «ناكازاكي» كه بر اثر بمباران اتمي امريكا در روزهاي پاياني جنگ جهاني دوم به خاكستر تبديل شدند و يا موارد مشابه ديگر در ويتنام، بوسني، فلسطين، عراق، افغانستان و ... به عنوان «هولوكاست» ياد كند، بلافاصله از سوي كانونهاي صهيوني مورد مؤاخذه و نكوهش قرار ميگيرد و متهم به سوء استفاده از اين واژهي انحصاري متعلق به يك قوم! ميشود. «هولوكاست» يا «شوآ» كه امروز به موضوع كشتار يهوديها در جنگ جهاني دوم منحصر شده، يكي از مباحث جنجالي پنجاه شصت سال اخير جهان است. در اين باره تاكنون صدها جلد كتاب به زبانهاي مختلف دنيا و شمارگان ميليوني، صدها فيلم و سريال تهيه شده است. «هولوكاست» در تاريخ معاصر جهان و در نزد افكار عمومي سراسر دنيا، به نماد مظلوميت يهود از يك سو و قساوت، سنگدلي و جنايات آلمان نازي از سوي ديگر تبديل شده است.
تبليغات پيوسته، فراگير و توقفناپذير سازمانهاي يهودي وكانونهاي صهيوني، در چند دههي اخير، چنان سازمان يافته كه افكار عمومي مجال تأمل و انديشه دربارهي ميزان صحت و سقم اين مسأله را نيافته است. از سوي ديگر، بر اثر سختگيري و شدت عمل سازمانها و مجامع صهيوني در جهان امروز، وضعيتي به وجود آمده كه هرگونه بحث و گفتوگوي علمي و پژوهشي كه مبتني بر ايجاد سؤال، ابهام، ترديد يا انكار «هولوكاست» باشد، به منزله ورود به حريم ممنوعه و عبور از خط قرمز «سازمان جهاني صهيونيسم» بوده و سزاي آن ضرب و شتم، ترور فيزيكي، بازداشت، محاكمه، حبس و نيز جريمههاي سنگين نقدي، به علاوهي محروم شدن از مشاغل رسمي دولتي است كه امروز در بعضي كشورهاي اروپايي، به يك قاعده حقوقي و قضايي نيز تبديل شده است. در اين كشورها اگر تا ديروز منتقدان، مخالفان و منكران را به طور غيرعلني و غيررسمي تهديد، ترور و سركوب ميكردند، امروز در پوشش رسمي قانون! آنها را دستگير، محاكمه، جريمه و زنداني ميكنند.
از نظر كانونهاي ذينفوذ صهيوني و گروههاي فشار يهودي در جهان غرب، «هولوكاست» در هالهاي از قداست قرار گرفته و «يگانه مسأله قدسي» جهان معاصر شده است.
هرگونه بحث و گفتوگو كه به تشكيك، نفي و انكار «هولوكاست» منجر و منتهي شود، به منزلهي تخطي از قانون و سوءاستفاده از قانون آزادي بيان و قلم و ورود به حريم ممنوعه است. براي زنده نگهداشتن «هولوكاست» به عنوان يك واقعيت تاريخي، تلاشهاي فراوان و گستردهاي صورت گرفته است. به غير از توليد كتاب و فيلم، در بسياري از كشورهاي امريكايي و اروپايي، بناها و موزههاي يادبود در اين باره تأسيس و ايجاد شده است.
در امريكا، روزهاي يادبود «هولوكاست» رخداد ملي به شمار ميآيد. در پنجاه ايالت امريكا، از اين بزرگداشت حمايت مالي ميكنند و مراسم آن اغلب در نهادهاي قانونگذاري ايالتي برگزار ميشود. در اين كشور بيش از يكصد نهاد مخصوص «هولوكاست» و هفت موزهي بزرگ وجود دارد. يك موزه يهوديسوزي با بودجه و سرپرستي دولت مركزي، در عمارت كنگره در واشنگتن وجود دارد. 3 به اعتراف بسياري از استادان دانشگاههاي امريكا اكثر فارغالتحصيلان دورههاي كارشناسي، درباره تاريخ، آمار و ارقام «هولوكاست» در مقايسه با رخدادهاي بزرگ داخلي امريكا، مطالعه و اطلاعات بيشتر و دقيقتري دارند.
اين موضوع تنها مرجع تاريخي به شمار ميآيد كه به عنوان مواد درسي اجباري امروزه در كلاسهاي درس دانشگاهها4 و نيز مدارس اكثر ايالتهاي امريكا تدريس ميشود. شماري از دانشگاههاي امريكا، برنامههاي تخصصي و كرسي مطالعات ويژهي «هولوكاست» دارند.
به تصريح پارهاي نويسندگان و رسانههاي غربي، مركزيت «هولوكاست» در امريكا، يك واقعيت واضح و آشكار است. شاهد اين قضيه، موزهي يادبود آن در منطقهي «مال»5 در واشنگتن است كه سمبل ملت امريكا محسوب ميشود. اين مسأله اگر چه به تاريخ اروپا مربوط است، با وجود اين، نميتوان بنايي مشابه آنچه در واشنگتن وجود دارد، در آلمان، لهستان، هلند يا فرانسه سراغ گرفت؛ حتي بناي يادبود «يادواشم» در بيتالمقدس با موقعيت موزهي يادبود هولوكاست در امريكا قابل مقايسه نيست. هولوكاست از چنان جايگاه ويژهاي در امريكا برخوردار است كه هيچ يك از رويدادها و مناسبتهاي تاريخي و ملي ايالات متحده با آن برابر نيستند.6 در بسياري از كشورهاي اروپايي نيز هر سال مراسم يادبود و بزرگداشت «هولوكاست» برگزار ميشود. روز يادبود «هولوكاست» در اروپا پديدهي نسبتاً جديدي است. براي اولين بار، به طور هماهنگ و همزمان، در 27 ژانويه 2000 م. دولتمردان و رهبران حدود 40 كشور اروپا و نيز ايالات متحده امريكا، اجلاسي با عنوان «مجمع بينالمللي هولوكاست» در استكهلم ـ پايتخت سوئدـ برگزار كردند تا «هولوكاست» را به عنوان بخشي از «تاريخ ملي» كشورشان به رسميت بشناسند. اين كنفرانس كه بر اثر مساعي برنامهريزي شده سازمانهاي ذينفوذ يهودي و كوشش «گوران پيرسون» نخستوزير وقت سوئد و مشاركت بسياري از مقامات اروپايي، از جمله «ليونل ژوسپن» نخستوزير وقت فرانسه و «گرهارد شرودر» صدراعظم وقت آلمان برگزار شد، دربارهي پرداخت غرامت به يهوديان از سوي كشورهاي اروپايي و آموزش و تبليغ «هولوكاست»7 در آن كشورها، به ويژه در مراكز آموزشي و نيز تعيين روز 27 ژانويه8 هر سال به عنوان «روز ملي هولوكاست» در همهي ممالك جهان توافق به عمل آمد. يادآوري اين نكته ضروري است كه پيش از اين به طور پراكنده و غيرهماهنگ در بسياري از كشورهاي اروپايي روز يا هفتهاي را با برگزاري مراسم ويژه، به «هولوكاست» اختصاص ميدادند.
رییس موسسه تحقیقاتی امام صادق (ع) تأكید كرد: اعتقاد به امامت و خاتمیت چالش با هم ندارند و هر دو همسو هستند. ما باید ابتدا معنای امامت و خاتمیت را بدانیم سپس اثبات كنیم كه هر دو با هم همسو هستند.
به گزارش خبرنگار تبیان به نقل از خبرگزاری شبستان: آیت الله جعفر سبحانی در آغاز سخنان خود با بیان این كه شیوه اهل علم این است كه از شبهه نمیترسند، گفت: شبهات باعث تكامل علم است. دانشهای بشری و دینی نیز در سایه همین اشكالات، بالاتر میرود و كاملتر میشود. بنابراین ما در خود احساس فرح میكنیم كه این پرسشها را تجزیه و تحلیل كنیم چون دین محكمی داریم كه پاسخگوی همه اینهاست.
وی با ذكر خاطرهای از حضرت امام خمینی (ره) ادامه داد: ایشان میگفت من وقتی كتاب كشف اسراسر را در پاسخ كتاب «اسرار هزار ساله» نوشتم، مؤلف به من پیغام داد كه این شبهات در دسترس جوانان بود، اما كسی پاسخ نمیداد. من اینها را جمع كردم تا در شما حركتی ایجاد كنم كه پاسخ این اشكالات را بدهید. حال آیا آن شخص حقیقتگو بود یا نه؛ حضرت امام خمینی (ره) میخواستند بفرمایند این شبهات و اشكالها نباید ما را بترساند بلكه باید باعث حركت به سوی حقیقت شود. تاریخ انبیا و اولیا نشان میدهد كه آنها همیشه اهل منطق هستند. آیه «قل هاتوا برهانكم» برای همه انبیا است و به پیامبر خاتم (ص) اختصاص ندارد.
رییس موسسه تحقیقاتی امام صادق (ع) تأكید كرد: اعتقاد به امامت و خاتمیت چالش با هم ندارند و هر دو همسو هستند. ما باید ابتدا معنای امامت و خاتمیت را بدانیم سپس اثبات كنیم كه هر دو با هم همسو هستند.
وی در تبیین بحث امامت اظهار داشت: امامت در زبان فارسی، پیشوایی است. در زبان قرآن هم امامت، پیشوایی و زمامداری مطلق است. حضرت ابراهیم اول خلیل بود، بعد نبی شد و بعد رسول و در آخرین مرحله امام میشد.
منظور از كلمات در آیه «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِكَلِمات»(بقره - 124) از كلمات همان كارهایی است كه در دوران نبوت انجام داده، بتها را شكسته، آماده سوزاندن شده و فرزند خود را برای ذبح آماده كرده است. «إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبین»(صافات - 106) بلاء یعنی امتحان. مرحله امامت بالاتر از مراحل خلافت، نبوت و رسالت است. مرحله امامت پیشوایی یك معصوم در احكام و عقاید و زمامداری و ادارة اجتماعی است.